به گزارش روستانیوز، بحران بیکاری جوانان تحصیلکرده ما را غافلگیر کرده است خصوصا” خانوادههایی که وابسته به مقامی نیستند اشتغال برایشان تبدیل به افسانه شده است .
آری مردی بنام رمضان حبیبپور اهل روستای دیوشل آستانهاشرفیه برای تأمین زندگیشان باید هر روز صبح تا عصر در خیابان اصلی شهر روبروی حرم آقاسیدجلالالدین اشرف حضور پیدا کند و با فروش نام برنجی و سود آن هزینه سنگین زندگی خودشان را تأمین کند. رمضان میگوید تابستان و زمستان در هوای گرم و سرد باید نان برنجی تهیه کنم و بطور سرپا آن را بفروشم تا روزانه ۱۲۰ تومان سود ببرم و خرج خود و ۶ سر عائله را تأمین کنم.
وقتی رمضان متوجه حضور یک خبرنگار شد گفت باور ندارم که با من دستفروش مصاحبه کنید چون من شنیدم که فقط از مدیران کل و وزرا مینویسید. گفتم وظیفه یک خبرنگار ایجاب میکند تا در هر شمارهای دردی از دردمندان را منعکس کند .چون ما هر چی داریم از مردم است و باید این شعار عملی شود. از رمضان پرسیدم چقدر سن داری گفت من اصلاً نمیدانم کی بدنیا آمدم و چقدر عمر از خدا گرفتم چون سواد ندارم سوال کردم فرزندان شما چقدر سواد دارند و چه کاره هستند گفت آنها هم بیسوادند و هم بیکار گفتم چرا؟ گفت ما که نه فامیل گردن کلفتی داریم نه نفوذ مالی. پرسیدم چرا بچههایت درس نخواندند گفت هزینههای مهدکودک و مدارس بسیار سنگین است من با فروش نان برنجی قادر نیستم ماهی چند میلیون هزینه تحصیل فرزندم را پرداخت کنم.
گفتم اوضاع دندانهایت هم خوب نیست گفت هزینههای دندان پزشکی کمر شکن است با کدام درآمد دندان مصنوعی بسازم. پرسیدم اگر احیاناً مریض شدید چه میکنید گفت چون درآمدی نداریم باید دردها را تحمل کنیم. چون به هر مطبی مراجعه کنیم هزینه ویزیت و انجام آزمایشهای دورهای اصلاً برای ما آدمهای بی بضاعت قابل هضم نیست.
سوال کردم چرا کمیته امداد نرفتید. رمضان گفت مراجعه کردم اما طاقت نگاه تحقیرآمیز آنها را ندارم. پرسیدم چرا به نماینده خودتان در مجلس مراجعه نمیکنید گفت دلتان خوش است نماینده برای ما که نیازمندیم وقت نمیگذارند اصلاً ما را نمیشناسد آنقدر نامهربان شدند که قابل وصف نیست.
رمضان در ادامه افزود اوضاع زندگی ما بسیار تأسفبار است حتی امیدی به آینده نداریم تا جایی که اگر یک روز مریض شوم نتوانسته باشم بازار بیایم آن روز هیچی در بساط نداریم. یعنی اینکه نان در بازاریم. رمضان میگفت ای کاش مدیران حداقل سالی یک ساعت به ما وقت بدهند تا با آنان دیداری داشته باشیم و اگر هم چاره درمان نشود حداقل دلمان خوش باشد که توانستیم فلان مدیر را یک لحظه ملاقات کنیم.
آری چند قدمی که از رمضان دور شدم جملاتی که او زمزمه میکرد مرور میکردم. واقعاً رنجآورست .
لازم بذکر است تا در همین جا متذکر شوم و بگویم آقایان مدیران مسئول گوشهایتان را باز کنید چون اگر باز نکردید زمانه آن را به سختی باز خواهد کرد. خدایا خداوندا تو خودت به داد مردم مظلوم ما برس وقتی مملکتی سرشار از ثروت است دارای منابع زیادی از جمله طلا – نفت – گاز میباشد چرا باید اهل این خانه بیسواد و بیکار باشند چرا قادر نباشند هزینههای تحصیل و درمان و زندگی خودشان را بپردازند و چرا در کشوری مسلمان با ثروت کلان کسی به داد مظلومان و محرومان نمیرسند.
َ رشت – سیداکبر خوشحال